میدانید، پسرها سه رو دارند! مگر اینکه مانند بعضی ها، بقیه را رو سفید کرده و روی چهارم و پنجم و ششم و غیره هم از خودشان تولید کرده باشند و دست همه را از پشت بسته باشند!.
اولی همانی است که در نگاه اول به کسی نشان میدهند، همان رویی که نه اعصاب کسی را دارد و نه به کسی میخندد. غرورش سر به فلک میکشد و با عالم و آدم سر جنگ دارد!
دومی رویی است که با دوستانشان، خانواده، همکاران و آشنایان دارند. میگویند، میخندند، شوخی میکنند و اگر دلشان بگیرد، زنگ میزنند به رفیقشان و میگویند: «ده دقیقه بعد بیا سر کوچه، دو نخ سیگار هم بگیر! بدجور دلم را دنیا گرفته!».
اما روی سوم...
روی سوم خیلی کم خودش را نشان میدهد،
آنقدر کم که بعضی ها اصلا نمیدانند که همچین رویی هم دارند!.
همان رویی که وقتی غرور را کنار بزنی، خنده ها را کنار بزنی، حرف های روزمره، چیزهای معمولی، چیزهای همیشگی، همه را کنار بزنی و برسی به عمق وجود یک پسر. مرد ظاهرش را که کنار بزنی، یک پسر بچه نشسته است وسط اتاق دلش و با هر خنده ی تو میخندد! ترس هایی دارد آنقدر ریشه دار و تاریک که فقط میلرزد! حرفهایی میزند که به هیچکس نزده است، کارهایی که برای هیچکس نکرده است! رویاهایی که باید برایشان دست و پایش از شدت درد خم و راست نشوند، ولی به آنها برسد!
برای هر کس این رو متفاوت است، بعضی ها دل را میزنند به دریا و ساعت چهار صبح زنگ میزنند به دلبر و میگویند دلم برای صدایت تنگ شده بود!
برخی دستش را میگیرند و میگویند تو فقط باش! من حریف همه چیز و همه کس میشوم!
یا که اصلا بعد از کلی سبک و سنگین کردن، سختی های زندگی مشترک را به جان و لبخند یار میخرند و حلقه ای میخرند و میگویند میخواهم یار و همراهم باشی! با اینکه کمرشان خم میشود زیر بار مشکلات، ولی یک لیوان چای تازه دم جانان، یک خسته نباشید عزیزمش، یک بابایی گفتن پسر یا دخترش، به همه چیز می ارزد و قند در دلش آب میکند!
روی اول و دوم که هیچ، آنقدر میبینید که حد ندارد!
ولی اگر روی سوم را دیدید...
اگر روی سوم را دیدید، فقط پسر بچه را تنها نگذارید!
او ضعیف تر از آنی است که فکرش را می کنید...
گناه دارد، خودش را تا ابد حبس میکند در همان اتاق، صدایش هم در نمی آید و آرام آرام میمیرد!
همین...